عرشیاعرشیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

ღ♥ღ`*•عرشيا كوچولو•*´ღ♥ღ

دایی جمشید از پیش ما رفت...

انگار همین دیروز بود که عرشیا کوچولو میخواست اولین بار موهاشو کوتاه کنه. دایی جمشید با چه ذوق و شوقی باهامون اومد آرایشگاه.خودش عرشیایی را بغل کرد.خودش از صمیم دل عرشیا کوچولو را روی صندلی نشوند و ... از اون روز چند ماهی بیش نمیگذره. هفته ی قبل خونه بودیم که تلفن زنگ خورد و اون طرف تلفن صدایی شکسته و برخواسته از گریه های فراوون گفتش که جمشید تصادف کرد و... خدایا باورمون نمیشد.یعنی واقعیت داشت؟ دایی جمشید از پیش ما رفته بود. چرا آخه این اتفاق تلخ؟ نمیدونم چی بگم.با وجود اینکه جمشید دایی مامانی بود ولی واقعا به عرشیایی عشق می ورزید. مامانی واقعا ناراحت و غمگین و دل شکسته شد. و بار دیگه یه جوون ناکام در دل افسرده خاک آرمید و...
16 دی 1391

تولد همسریم با چند روزر تاخیر

  آهنگ خوش سه تار تقدیم تو باد ، آرایش گلهای بهار تقدیم تو باد . گویند که عشق هدیه پاک خداست ، این هدیه هزار بار تقدیم تو باد . تولدت مبارک عشق من. امروز یکی از قشنگترین روزهای خداست. روزی که تو پا به این دنیا گذاشتی. عزیزم با تو عاشقی رو یاد گرفتم. ممنون به خاطر مهربونیهات. ممنون به خاطر آرامشی که بهم میدی. خدای خوبم ممنون که همسرم رو آفریدی. ممنون که ما رو شریک زندگیه هم قرار دادی. خدای خوبم همیشه پشت و پناه همسرم باش. آمین تولدت مبارک عزیزترینم .   ...
3 دی 1391

اسباب کشی

مامانی جونم بصورت کاملا یه دفعه ای از عسلویه خونمون اومد جم .چون اصلا خبری از خونه دادن واینها نبود که یه خونه توی جم خالی شده بود ومن وبابایی هم اصلا فکر نمیکردیم که خونه به ما برسه . خلاصه یه روز که بابایی خونه بود تلفنش زنگ خورد وبهش خبر دادن که خونه جم سهمیه شماست وبه شما میرسه اولش زیاد خوشحال نشدیم ونمیدونستیم بریم یا  نه بعد که بهتر فکر کردیم دیدیم از همه لحاظ از عسلویه برای زندگی کردن خیلییی بهتره مخصوصا اب وهواش ودیگه تصمیم گرفتیم خونه را بگیریم  بابایی یه چند باری امد جم وخونه را دیدوتحویل گرفت و توی این فاصله هم وسایل هامون را کارتون میکردیم بیشتر کارها را هم بابایی کرد.وهمین جور درگیر بودیم وروز وشب درست وحساب...
3 دی 1391

سالروز ازدواج

  همسر عزیزم مهرنوش مهربانم الهه ی خوشبختی ام و زیباترین احساسم با قلبی سرشار از شادی و شور ،خوشبوترین و لطیف ترین گلهای هستی را همراه با خوش آهنگترین ترانه گیتی به مناسبت سومین سالروز ازدواجمان  تقدیمت میکنم   من برای همسفر شدن با تو ، از تمام دلبستگی‌هایم گذشتم حال منم و یک بغل پر از گلهای عاشقی تو وعده سبزشدن دل کویر مرا دادی و بغض بی پایان مرا فرونشاندی وقتی که باران نمی‌بارد. تو مهربانی ببار ای گل همیشه بهار من دوستت دارم مهربانترین ها چهارم آذرماه سالروز یکی شدنمان مبارک ...
10 آذر 1391

تولدت مبارک پسر گلمون

      مهربان کوچولو عرشیا کوچولو تولدت مباااااااااارک آبان ماه تولد گل سرسبد باغ زندگیمون   گل من تولد تو تولد من است، من تمام طول سال بیدار مانده ام که مبادا روز تولد تو تمام شود، و من در خواب بمانم و نتوانم به تو بگویم تولدمان مبارک! اقا کوچولو شما الان یکسالتونه و برا خودت آقاااااااایی شدی ماشالله امروز یکساله شدی و واکسن یکسالگی ات را هم زدیم. خدا را شکر هیچ مشکلی هم نداشتی عزیز مهربونمون دوستت داریم. همه ی تلاش بابا و مامان اینه که تو را تو زندگی خوشبختت کنن ...
21 آبان 1391

تولد عرشیایی-بخش دوم

بابایی چه قدر زود یکساله شدی باورش برامون سخته اما وقتی میبینمت به قولی قند تو دلم آب میشه یه کیفی میکنم که نگو بالاخره موفق شدیم یه جشن برات بگیریم. اقوام و دوستان هم اومدن.دستشون درد نکنه کادو هم دادن. یه پونصد و خورده ای گیرت اومد.کادوی من و مامانت هم پونصد تومن به اضافه سرویس خواب جدیدته. پسرم نازم و همه ی دارایی ما در زندگی کوچولوی نازنینم تولد یکسالگی ات مبارک انشالله صد ساله بشی انشالله که برای خودت کاره ای بشی و ما را سرافراز کنی نوگل خندونم   بقیه عکسهای تولد عرشیایی اینم دوستای عزیزت. سمت راستی هستی خانم عروس خونمونه ها ها ها ها!!! و سمت چپی ملیکا خانم یار گ...
21 آبان 1391

اولین زاد روز عرشیایی

  سلام گل من تولد تو تولد من است، من تمام طول سال بیدار مانده ام که مبادا روز تولد تو تمام شود، و من در خواب بمانم و نتوانم به تو بگویم تولدمان مبارک! عرشیایی من تولد یک سالگیت مبارک . مادر جون چقدر زود داری بزرگ وبزررگتر میشی پارسال 21 ابان صبح ساعت 10 و20 دقیقه بدنیا امدی وما را غرق در شادی کردی ومن از ان لحضه تا الان لحظه لحظه قلبم برای تو می تپد  وتو الان برای خودت مردی شدی ویک ساله شدی .عمرم  دیگه چهار دست وپا نمیری وکاملا راه افتادی 7 تا دندون داری که دندون هفتمت را چند روز قبل از تولدت دیدمش که زده بیرون پایین سمت چپ .گل بسرم مفهوم خیلی چیزها را دیگه درک میکنی .کلیییییییییییی اقا شد...
21 آبان 1391