ღღدومين سالگرد ازدواج بابايي و مامانيღღ
سلام
تبريك
امروز دومين سالگرد ازدواج من و همسرم بود.
و ثمره ي اين عشق دوساله گل پسري بنام عرشيا كوچولو هست.
پارسال براي اولين سالگرد ازدواجمون رفتيم محمود آباد و چالوس.ولي امسال پسر كوچولو دست و پامونو بسته.البته ناراحت نيستيم و تازه خدا را هم شكر.تا باشه از اين دست و پا بستني ها
تك تك ثانيه هايم متعلق به همسرم و نازنين پسرم هست.
و هنوز خدا را فراموش نكرده ام كه هر چه دارم از محبت و لطف بيكرانش هست.همان خدايي كه همسر و پسرم را سالم از اتاق عمل بيرون آورد و همان خدايي كه پسري سالم بهم عطا كرد.
نفسهايم به شماره مي افتد و در هر نفسم هزاران بار شكرت را بجا خواهم آورد و ناتوانم تا ذره اي از بينهايت نعمتهايت را آنچنان كه بايسته توست بجا آورم.
و اما همسر عزيزم
كسي كه زندگي ام را با خلوص دل متعلق به او ميدانم كسي كه تك تك ثانيه هاي خوشي و ناخوشي در كنارم بوده و سنگ صبور حرفهاي نگفتني ام بوده:
همسر خوبم با وجود پر مهرت و نگاه گرمت دنیایی از پاکی و صفا برایم به ارمغان آوردی
خوب من برای توصیف مهربانیهایت واژهها یاری نمیدهند
چرا که تو خود قاموس مهربانی هستی
و من خوشحالم که سالی دیگر بر عمر زندگی مشترکمان افزوده شد.
دومين سالروز ازدواجمون را تبريك ميگم.
به همي ي كسايي كه امروز و هر روز ديگه اي سالگرد ازدواجشون هست تبريك ميگم ايشاالله خوشبخت باشين.