سه ماهگی قند عسل

خوبی عرشیا جونم

مامان جون سه ماهگیت مبارک .مامان جونم باورم نمیشه از روزی که دنیا امدی تا حالا ٣ ماه گذشته خیلی زود میگذره .خیلی بزرگتر وخوشگلتر شدی .مامانی من خیلی بهت وابسته شدم حتی وقتی هم میخوابی همش میام کنار گهوارت وخدا خدا میکنم زودتر بیدار بشی .زود به زود دلم برات تنگ میشه .

البته بهت بگم بابایت هم خیلی دوست داره وهمش نازت میکنه وتو هم کلی خودت را براش لوس میکنی .کارهای زیادی انجام میدی .خیلی میخندی وکلی صدا از خودت در میاری وعاشق تلویز یون هستی راستی تا حالا ٢ بار روی شکم خوابیدی اولین بار توی ٨٣ روزگیت بود که کنارم خوابیده بودی وقتی بیدار شدم دیدم خودت روی شکم خوابیدی .مامان جون من اون لحضه این شکلی بودم وکلی ذوق کردم ورفتم دوربین را اوردم وازت کلی عکس گرفتم بابایی هم از خواب بیدار کردم تا نگات کنه خیلی ذوق کرد .

روز جمعه که ٩٦ روزت بود بردیمت برای چکاب که وزنت شده بود ٦٢٠٠ گرم وقدت ٦٢ سانتی مترودورسرت٤١ سانتی متر که خدا را شکر دکترت گفت همه چیز خوبه .

مامان جون خیلییییییییییییییییییی دوست دارم .