اسباب کشی
مامانی جونم بصورت کاملا یه دفعه ای از عسلویه خونمون اومد جم .چون اصلا خبری از خونه دادن واینها نبود که یه خونه توی جم خالی شده بود ومن وبابایی هم اصلا فکر نمیکردیم که خونه به ما برسه . خلاصه یه روز که بابایی خونه بود تلفنش زنگ خورد وبهش خبر دادن که خونه جم سهمیه شماست وبه شما میرسه اولش زیاد خوشحال نشدیم ونمیدونستیم بریم یا نه بعد که بهتر فکر کردیم دیدیم از همه لحاظ از عسلویه برای زندگی کردن خیلییی بهتره مخصوصا اب وهواش ودیگه تصمیم گرفتیم خونه را بگیریم بابایی یه چند باری امد جم وخونه را دیدوتحویل گرفت و توی این فاصله هم وسایل هامون را کارتون میکردیم بیشتر کارها را هم بابایی کرد.وهمین جور درگیر بودیم وروز وشب درست وحساب...
نویسنده :
ساسان و مهرنوش
15:01