عرشیاعرشیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

ღ♥ღ`*•عرشيا كوچولو•*´ღ♥ღ

بابایی روزت مبارک

 امروز روز ولادت حضرت علی ع وروز مرد وپدره .ساسانی عزیزم اولین سال پدر بودنت را بهت تبریک میگم و از خدا میخام سایه ات همیشه بالای سر من وعرشیایی باشه . همسر عزیزم روزت مبارک . این روز را از همین جا به پدر دلسوز ومهربانم هم تبریک میگم .                                      پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون     با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون   هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها     هن...
16 خرداد 1391

شش ماهگی عرشیایی

سلام عزیزم شش ماهگیت مبارک . پسر خوشگلم باورم نمیشه چه زود گذشت از روزی که خدا جون تو را به ما داد وتو بدنیا امدی والان هم که دیگه 6 ماهت شده دلم میخواهد زمان را نگه دارم وتا میتونم بغل بگیرمت وببوسمت ولباسهای خوشگل کنم تنت وکلی ذوقت را کنم وبچلونمت ولی صد حیف که نمیشه . عشقم دیگه داری بزرگ میشی و کلی برای خودت اقا شدی وخیلی کارهای جدید یاد گرفتی دیگه خودت کامل غلط میزنی ویه کم سینه خیز میری و کلی اواز میخونی وبلند میخندی .و غذا خور ماهری شدی و سیب وسوپ را خیلی دوست داری فعلا .من وباباییت را دیگه کامل میشناسی وکلی به من وابسته شدی ومیخواهی همش کنارت باشم وباهات بازی کنم .الهی فدات بشم عزیزم .و دیگه اینکه اب دهانت همچنان زیاد میاد ولثت ...
25 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلاممممممممممممممممممممممممممممم امروز یه روز قشنگه............................ روز مادر من این روز رو به همه مادرای مهربون دنیا تبریک میگم بخصوص به مامان عزیز و مهربونم مامان گلم همیشه سلامت باشی و سایه ات هزاران سال بر سر مون باشه . عرشیا جونم من امسال اولین سالی هست که با وجود نازنینت مادر شدم .بهترینم خیلی خوشحالم . واز خداوند میخواهم که هرکسی که طعم مادر شدن را نچشیده خدا یه نینی خوشگل بهش بده .                خدا جونم بخاطر همه چیز ممنونممممممممممممممم ...
23 ارديبهشت 1391

عکسهای جدید عرشیاجون

سلام امیدوارم خوب باشین شرمنده مسافرت بودیم و up  نکردیم. عکسهای مسافرت را هم میزاریم. این عکسهای قبل از مسافرت عرشیا هست: اولین زیارت عرشیا کوچولو(امامزاده شهید-فراشبند استان فارس) و  عکس غذا خوردنش   ...
12 ارديبهشت 1391

کارهای جدید عرشی جون

                                               عرشی گلم امدم برات از کارهای جدیدت بگم . اول اینکه خیلی بازیگوش شدی ومیخواهی من همش کنارت باشم وباهات بازی کنم وتا ازت دور میشم شروع میکنی به گریه کردن .دیگه من وبابایی را کامل میشناسی ودیگه کاملا روروئک سواری میکنی وکلی هم خوشت میاد .کلی از خودت صدا های خوشمزه در میاری .وپریروز توی 5 ماه و7 روزگیت پاهات را گرفتی ولی هنوز توی دهنت نمیبری من وقتی دیدمت کلی ذوق کردم...
30 فروردين 1391